زورگویی ویژگی اصلی سیاست خارجی دولت ترامپ
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما به نقل از نشریه نشنال اینترست، تهدید، توهین، تنبیه و زورگویی جزو ویژگی های اصلی سیاست خارجی دونالد ترامپ, رئیس جمهور آمریکا است.
این نشریه در پایگاه اینترنتی خود در مقاله ای به قلم پل آر پیلار نوشت: تهدیدات، توهین ها، مجازات ها و زورگویی های ظاهراً بی پایان از جمله ویژگی های اصلی سیاست خارجی دونالد ترامپ است. همانگونه که بسیاری گفته اند زورگویی های فراوان تا این لحظه به نتایج مثبتی که متناسب با شدت این زورگویی ها باشد ختم نشده است. زرادخانه هسته ای کره شمالی کوچک تر از زمانی که ترامپ روی کار آمد نشده بلکه بزرگتر هم شده است. جنگ تجاری با چین تشدید شده, نه حل و فصل. سیاست او در قبال ایران یک شکست چندوجهی است: تهران برای مذاکره جهت رسیدن به "توافقی بهتر" باج نداده و هر گونه ادعایی مبنی بر اینکه رفتار ایران بهتر شده با سایر ادعاهای دولت ترامپ مبنی بر وجود تهدیدات نظامی جدید از سوی ایران در تعارض است و حال ایران قرار است از محدودیت های هسته ای عبور کند، محدودیت هایی که تهران بر اساس توافق چندجانبه ای که ترامپ تلاش کرده از بین ببرد، به آنها کاملاً پایبند بود.
تنها موفقیت دولت ترامپ تجارت در آمریکای شمالی بوده است، اما به دنبال این موفقیت، الگویی "ترامپ گونه" شکل گرفته که در آن او آتشی را روشن می کند و سپس به خاموش کردن آن افتخار می کند، او در مورد چیزی ادعای پیشرفت چشمگیر می کند که تفاوتی با توافقی که او آن را محکوم کرد ندارد. توافق تجاری ترامپ با کانادا و مکزیک هیچ تفاوتی با توافق تجارت آزاد آمریکا شمالی (نفتا) ندارد. ترامپ نفتا را یکی از بدترین توافق های تجاری نامید.
تهدیدات اخیر ترامپ در مورد وضع تعرفه بر مکزیک به خاطر موضوع بی ربط مهاجرت در آمریکای مرکزی منجر به ایجاد تفاهمی میان دو کشور شده که شامل اقداماتی است که مکزیک قبل از تهدیدات ترامپ در حال انجام آنها بود، از جمله استقرار نیروهای شبه نظامی بیشتر که البته هنوز عملی نشده است. هنوز منظور از "تفاهم" ترامپ نامشخص است، زیرا مکزیک ادعای ترامپ مبنی بر وجود یک توافقنامه مخفیانه را رد می کند.
البته ارزیابی های موفقیت یا شکست باید هدف سیاستگذار و معیار سنجش موفقیت را مشخص کنند. تکنیک ترامپ در ایجاد بحران به منظور اینکه همه ببینند او آن را حل می کند، ممکن است از نظر او یک موفقیت باشد، موفقیتی که در خدمت هدف اصلی او یعنی ایجاد رضایت در پایگاه سیاسی خود در داخل کشور است. سایر اهداف سیاسی کوته بینانه ترامپ ممکن است از طریق خصومت و تنش بی پایان با برخی از دشمنان خارجی که هدف زورگویی او قرار دارند تأمین شوند. وجود یک "مایه تنفر" (دشمن خارجی) می تواند در راستای جمع کردن حامی به ترامپ کمک کند. برای دولت ترامپ، مسئله خصومت همیشگی در مورد ایران صدق می کند و البته در مورد شریک سیاسی ترامپ، یعنی بنیامین نتانیاهو. اما هیچ یک از این انواع اهداف سیاسی را نباید با منافع ملی آمریکا اشتباه گرفت؛ منافع ملی آمریکاست که شاخص استانداردی برای سنجش موفقیت است.
هر یک از شکست های دولت ترامپ تا این تاریخ را می توان بر حسب جزئیات کشور مورد هدف و روابط مربوط به آن تشریح کرد. اما برخی مشکلات کلی رویکرد زورگویی در روابط خارجی، از جمله پنج مورد زیر، در همه موارد مشترک است.
1- افراد دوست ندارند مورد زورگویی قرار گیرند: مقاومت در چنین موقعی، نخستین واکنش بشر به زورگویی است. به نظر می رسد مقاومت در دو سطح اتفاق می افتد؛ یکی، سطح احساسی است و حس ساده و عمومی نفرت از زورگویی را به دنبال دارد. دیگری، سطح حساب شده تری است و در آن فرد سعی می کند به این معروف نشود که در برابر زورگویان تسلیم می شود.
2- کسی که مورد زورگویی قرار گرفته دلایل سیاسی و سیاستی محکمی برای تغییر نکردن دارد: اگر کشوری بر خلاف میل آمریکا کار انجام می داده، حتماً دلایل خوبی برای این کار داشته است. معمولاً آمریکا این دلایل را نادیده می گیرد یا کم اهمیت جلوه می دهد و از ادبیاتی استفاده می کند که رفتار مورد نظر را غیرموجه تصویر می کند. آنچه که کشور مورد هدف معقول و گاهی حتی حیاتی تلقی می کند بر تصمیماتش، بیشتر از آنچه سایر دولت ها فکر می کنند تأثیر می گذارد. زرادخانه هسته ای کره شمالی که بقیه دنیا آن را تهدیدی علیه صلح می دانند، کیم جونگ اون آن را بخش مهمی از بقای رژیم خود قلمداد می کند. سایر کشورها ممکن است به درستی اقدامات تجاری چین را غیرمنصفانه تلقی کنند، اما پکن ممکن است آنها را ملزومات رشد اقتصادی سریع چین بداند.
اقدامات منطقه ای ایران که در آمریکا "شرورانه" توصیف می شوند از نظر ایرانی ها در خدمت اهدافی است که برای امنیت ایران مهم است. چنین موقعیت هایی ممکن است به مذاکره یا مصالحه ای کمک کند که منافع و نگرانی های هر دو طرف در آن در نظر گرفته شود.
3- زورگو قادر نیست گزینه های بدیل مثبتی ارائه کند: چیزی ذاتی در زورگویی وجود دارد که گویی همش چماق است و خبری از هویج نیست. در هر صورت، دولت ترامپ گاهی فقط از چماق استفاده می کند، بویژه در مورد ایران. این ادعاها که فشار حداکثری، اهرمی بوجود آورده درست نیست؛ زمانی که طرف مقابل دلیلی برای این باور دارد که در هر صورت مجازات می شود، چه اهرمی بوجود می آید!؟ هرچه بیشتر ترامپ تعرفه ها را خوب توصیف کند و بگوید به لحاظ اقتصادی تعرفه به نفع آمریکاست، شرکای تجاری مشوق کمتری برای پاسخ دادن به تعرفه ها به عنوان یک ابزار موقتی زور خواهند داشت.
4- زورگویی بی وقفه با گذشت زمان اعتبارش را از دست می دهد: از دست رفتن اعتبار دارای دو وجه است. از بین بردن مکرر دستاوردهای مثبت به خاطر زورگویی بیشتر باعث می شود طرف مقابل به این نتیجه برسد که زورگو به توافقات پایبند نخواهد بود. همین مسئله به نوبه خود انگیزه رسیدن به توافقنامه جدید را از بین می برد. ترامپ این مشکل را نه تنها با توافقنامه هایی داشته که قبل از ورود او به کاخ سفید امضا شده اند (مثلاً توافق هسته ای ایران)، بلکه با توافقنامه هایی که در دوران خودش امضا شده اند نیز مشکل دارد (بویژه توافق تجارت آمریکای شمالی که او آشکارا می خواهد آن را به خاطر استفاده از تعرفه برای فشار بر مکزیک در مورد مسئله مهاجرت، تضعیف کند.) از دست رفتن اعتبار در سطح دیگر، به اراده زورگو برای عملی کردن تهدیداتش است. با توجه به اینکه تهدیدات زیادی بیان می شود و برخی از کشورهای مورد هدف تسلیم نمی شوند و برخی تهدیدات هم عملی نمی شوند. سایر کشورها این را می بینند و دفعه بعد که همان زورگو آنها را تهدید کند از او نمی ترسند.
5- حتی زورگوها هم به توافق نیاز دارند: این مدل که یک طرف شرط بگذارد و طرف دیگر قبول کند با بسیاری از موقعیت ها در روابط بین المللی مطابقت ندارد، چرا که در روابط بین المللی چنانچه توافقی حاصل نشود هر دو طرف بازنده اند. این موضوع حتی برای یک ابرقدرت جهانی نیز صادق است و بر سیاست داخلی این ابرقدرت تأثیر می گذارد، این را می توان در مخالفت جمهوریخواهان با تعرفه هایی که ترامپ تهدید کرد به مکزیک می بندد مشاهده کرد؛ چنین مخالفتی برای عقب راندن ترامپ از برخی از شروطش حیاتی بود.