پخش زنده
امروز: -
با پایان جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی علیه ایران و اعلام آتشبس، مرحله جدیدی از تقابل میان ایران و دشمنانش آغاز شده است؛ اما اینبار نه در میدان نبرد نظامی، بلکه در عرصه پیچیدهتر و عمیقتری بهنام (جنگ روایتها).
به گزارش خبرگزاری صداوسیما استان خوزستان، جنگ روایتها که بسیاری آن را مهمتر و تأثیرگذارتر از نبرد نظامی میدانند، صحنهای است برای رقابت شدید رسانهها در بازنمایی واقعیت، مدیریت افکار عمومی و القای چارچوبهای ذهنی خاص.
در این میدان، رسانههای جهانی، بهویژه آنهایی که تحت نفوذ فرهنگی غرب قرار دارند، تلاش داشتند از طریق تکنیکهایی همچون برجستهسازی، تصویری مخدوش، جهتدار و هدفمند از وقایع جنگ به مخاطبان خود ارائه دهند. تمرکز اصلی آنها بر تخریب احتمالی تأسیسات هستهای ایران (نطنز، فوردو و اصفهان) و انتشار گسترده ادعاهای تأییدنشده مقامات آمریکایی بود؛ چنانکه در گزارش تصویری شبکه فاکسنیوز، ادعای «تخریب کامل» این تأسیسات بهعنوان خط اصلی روایت معرفی شد و با همراهی رسانههایی، چون ایندیپندنت، تبدیل به یک جریان خبری فراگیر گردید.
این عملیات رسانهای، نمونهای بارز از خلق حادواقعیتها بود؛ واقعیتهایی که ظاهری واقعی دارند، اما از حقیقت میدانی فاصلهای معنادار دارند. نظریهپردازان علوم ارتباطات بارها تأکید کردهاند که رسانهها بهجای آنکه نحوه اندیشیدن را به مخاطب تحمیل کنند، موضوعاتی که باید درباره آنها اندیشید را برجسته میسازند؛ و این دقیقاً همان کاری است که رسانههای غربی در جریان این جنگ انجام دادند.
با این حال، مقاومت افکار عمومی، بهویژه در ایران و میان بخشهایی از مخاطبان جهانی، در برابر این روایتسازیها مشهود و تأثیرگذار بود. آگاهی عمومی، تجربه زیسته مردم و اطلاعات دستاول از میدان نبرد، سبب شد بخش گستردهای از مخاطبان، روایت رسانههای بینالمللی را با تردید و حتی تقابل مواجه کنند. در نتیجه، برخی رسانهها ناچار شدند به بازنگری در روایتهای خود بپردازند.
یکی از پدیدههای قابل توجه در این زمینه، شکلگیری وحدت داخلی میان اقشار مختلف جامعه ایران بود. حضور همزمان مردم، هنرمندان، ورزشکاران و حتی منتقدان در صفوف همبستگی ملی، پیام روشنی به رسانههای بینالمللی مخابره کرد: روایتهای برساخته نمیتوانند در برابر واقعیتهای زیسته مردم دوام بیاورند.
در واکنش به این فضا، رسانههایی مانند بیبیسی فارسی تلاش کردند با بازتاب بخشی از واقعیتهای میدانی، همچون حملات موشکی مقاومت به سرزمینهای اشغالی و ناکارآمدی گنبد آهنین، چهرهای بیطرف از خود به نمایش بگذارند. این تاکتیک البته بیش از آنکه نشانه بیطرفی باشد، حاصل محاسبهای دقیق برای حفظ مخاطبان منطقهای و جلوگیری از ریزش اعتماد بود.
از سوی دیگر، اظهارات تند چهرههایی، چون دونالد ترامپ علیه رسانههایی مانند CNN، بیانگر نارضایتی ساختار قدرت در غرب از ناکامی در شکلدهی به روایت مطلوب خود است. رسانههای غربی اکنون با دو راهی مهمی روبهرو شدهاند: یا باید واقعیت را—هرچند گزینشی—بازتاب دهند، یا با اصرار بر روایت یکجانبه، بهای کاهش اعتبار و مخاطب را بپردازند.
در مجموع، آنچه در جنگ روایتها پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم صهیونیستی رخ داد، نشاندهنده تغییر در الگوی سنتی سلطه رسانهای است. این بار، مردم و رسانههای بومی توانستند در برابر غولهای رسانهای جهانی مقاومت مؤثری نشان دهند و مانع از تثبیت «واقعیت جعلی» شوند. رسانه دیگر نه ابزار صرف، بلکه بخشی از میدان جنگ است؛ و مخاطب، دیگر نه ناظر منفعل، بلکه بازیگر آگاه و کنشگر این میدان است.
نویسنده: مهران نیکاندیش